گروه فرهنگی مشرق - «ننه دلاور و فرزندانش» از مهم ترین و بهترین نمایشنامههای برتولت برشت است که بار در جهان و کشور ما اجرا شده و هنوز میشود و همچنان مخاطب دارد اما ناگفته پیداست کیفیت اجراهای این متن تراژیک بسته به سلیقه و جهان بینی و توان مندی هر کارگردان تفاوت دارد.
گاهی کارگردانی بر اساس نمایشنامه برشت شاهکاری تأثیر گذار و به یادمادنی خلق می کند و زمانی دیگر، کسی پیدا می شود که با دست کاری در متن و انتخاب شیوهای یک سره متفاوت و عجیب در اجرا، نمایشی روی صحنه میبرد که به شدت از پیام و هدف اصلی متن دور است و پس از پایان اجر، تماشاگر حرفهای و تئاتر بین با دستهای خالی و مغزی سوخاری شده سالن را ترک می کند. « ننه دلاور .... » دژاکام جزو دسته دوم است؛نمایشی که با الصاق برچسب «کمدی تراژدی» بر آن، به اثری فقط برای فروش و خنده تبدیل شده. هر چند نباید فراموش کرد که امیر دژاکام مهارت ویژهای در حیف و میل کردن ایدهها و نمایشنامههای خوب دارد. نگاهی به کارنامه هنری او و آثاری مانند « ساقی » و «نصرت خانم، مادرم و عمو نوروز » تاکیدی بر این ادعا است.
«ننه دلاور... » به روایت دژاکام نه تنها حرف تازه ای در عرصه هنرهای نمایشی ندارد، که در روایت و کارگردانی هم لنگ میزند. نمایش پیش از ورود تماشاگر به سالن شروع میشود، با اجرای چند قطعه بداهه نوازی و آوازخوانی یکی از شخصیتهای فرعی نمایش و مشارکت تماشاگرانی که منتظر آغاز اجرای اصلی هستند اما این بداهه خوانیهای خلاقانه با صدای سوپرانو در حد جیغ خواننده که ابتدا خیلی جذاب و بامزه به نظر میرسد، با ادامه یافتن تا روی صحنه و میانه اجرا و تکرار چندباره آن خیلی زود لوث و بینمک و حتی آزارنده میشوند، و تاسف بار این که وقتی خواننده حین اجرا از مخاطبان دعوت میکند او را در خوانش ترانهها همراهی بکنند، نمایش به سطحی از ابتذال میرسد که برای لحظهای شک میکنیم در سالن چهارسو تئاتر شهر به تماشای تئاتر حرفهای نشستهایم و گمان میکنیم با یک تئاتر آزاد طرفیم.
این گمانه زنی زمانی شدت مییابد که شاهد انبوهی از شوخیهای کلامی و رفتاری و اروتیک از سوی اغلب کاراکترهای نمایش هستیم و صدای قهقهه مخاطبان – از نوع عام – یک لحظه قطع نمیشود. به گزارش هفت صبح از این منظر، پربیراه نیست اگر بگوییم دژاکام در اجرای « ننه دلاور ... » کاملا از نزدیک شدن به جنبه تراژدی متن پرهیز کرده و چنان در ایجاد فضای کمدی افراط کرده که دیگر نمی توان هرگز به نام « برتولت برشت » روی پوستر و بروشور کار اعتماد کرد و او را در مقام نویسنده اثر به حساب آورد. شاید بتوان این نمایش را بی کم و کاست نوشتهای از دژاکام با همراهی دلارا نوشین – در مقام مترجم – و محمد وفایی در ترجمه و تنظیم برخی ترانهها دانست. جالب آن که کارگردان مدعی است این نمایش، با نسخههای قدیمی موجود تفاوتهای عمده دارد و ایرادهای معنایی و نواقص دراماتیک متن رفع شده اما در این تغییر، گویا با تفکر نویسنده اصلی و خط داستانی به حاشیه رانده شده و کارگردان و گروه بازیگران در یک دعوت عمومی، خنده را جای فکر کردن، گریستن و تاسف خوردن به مخاطب پیشنهاد دادهاند. تماشاگر « ننه دلاور ... » دژاکام، نه از جنگ چیزی در نمایش میبیند و نه از حرص و طمع و منفعت طلبی « آنا فیرلینگ » که با نفرت سودجویانهاش از صلح، فرزندان خود را به کشتن میدهد. بنابراین می توان گفت اجرای این نسخه از نمایشنامه برشت، شاید ضعیفترین اجرایی است که تا امروز در سرزمین ما و چه بسا جهان روی صحنه رفته . برای نمونه اشاره می کنم به اجرای نمایشهای «ننه دلاور و فرزندانش » به کارگردانی افشین زمانی و همچنین «ننه دلاور، بیرون پشت در» که هر دو، با وجود برخورداری از کارگردانهای جوان، اجراهایی ارزشمند و حرفهای از این متن بودند، ولی در اجرای دژاکام، کم ترین نقطه قوتی نمیبینید.
بازیها به شدت دمدستی و ضعیفاند، به خصوص بازی بازیگران جوان و کم تجربهتر که همگی از هنرجویان کارگردان نمایشاند و بی تجربگی و ناتوانی در کنترل حس و بیان و بدن در تمام لحظههای بازی شان پیداست، گرچه بازیگران نقشهای اصلی هم چندان موفق نبودهاند . مه لقا باقری از مستعدترین بازیگران تئاتر و تلویزیون است اما اینجا نه تنها بازی خوبی ارائه نکرده، که حتی در نقش ننه دلاور خوش ننشسته و قابل درک و باور نیست. معتقدم تینا بخشی و حتی صابر ابر این نقش را در اجرای همین نمایشنامه با کارگردانیهای دیگر عالی و درخشان بازی کردهاند. امیر کربلایی زاده،که او را به عنوان کمدین میشناسند، در نقش قاضی عسگر درست با هدف تأثیر گذاری کمدی بر مخاطب گزینش شده و برای خنداندن تماشاگر از هیچ رفتار و گفتاری دریغ نکرده؛ از صداسازیهای طنز آمیز و بانمکش گرفته تا حرکات موزون و جملههایی مانند « گناه کنید و آمرزش بخرید، بستههای آمرزشی یک روزه ... » « قض قضات،قضی قضات » و «یا متوازی الاضلاع»و غیره.
البته شوخی هایی از این دست و تکیه کلامها در نمایش فراوانند، ولی همه آنها بامزه نیستند یا اگر هستند به این نمایشنامه ربطی ندارند. به خاطر بیاورید بازیگر نقش ایلیف را که تکیه کلام « میزنم ذهن مهنت رو ... » با آن صدا و بیان افتضاحش چقدر بی مزه و نچسب است و جز بار نخست، تکرارش در طول نمایش نه موجب خنده است و نه تأثیر و کارکردی بر درام و داستان نمایش دارد، اگر بتوان داستانی برای نمایش قائل شد،زیرا روایت « ننه دلاور ... » دژاکام به قدری مخدوش است که اگر تماشاگری ماجرای نمایشنامه را نداند و باشخصیت ها آشنایی نداشته باش، به دشواری میتواند به قصه و ماجرای ننه دلاور و فرزندانش پی ببرد و با آنها هم ذات پنداری و هم دردی بکند.
بنابراین یکی از دلایلی که غالب مخاطبان عام با گذشت چند دقیقه از شروع کار، بی خیال سرشت و سرنوشت شخصیت ها میشوند و دل به انبوه موقعیت های کمیک نمایش خوش میکنند تا دست کم محض تفریح و سرگرمی، مدت دو ساعت بیفکر و دغدغه بخندند، همین شلختگی در شیوه روایت است. استفاده از ویدئو پروژکشن هم کمکی به فضاسازی نمایش نمیکند. تنها نقطه قوت اثر را باید موسیقی زنده گروه نوازندگان دانست که فارغ از حس و حال نمایش، به خودی خود شنیدنی و تامل برانگیزند، وگرنه این « ننه دلاور ... »، آن « ننه دلاور و فرزندانش » برشت نیست و بیش تر به برداشتی آزاد و عامه پسند از آن متن جاودانه دوست داشتنی میماند. اما اگر رسالت این مجموعه شاد کردن دل مخاطبان است ( که شاید هست ) به دیدن این نمایش بنشینید، ضرر نکرده اید.
درباره نمایش « ننه دلاور و فرندانش » به کارگردانی امیر دژاکام
نویسنده : برتولت برشت
کارگردان : امیر دژاکام
بایگران : مه لقا باقری / امیر کربلایی زاده / حسین محب اهری / مرتضی رستمی / حمید فلاحی / علی محمد رادمنش / هدیه آزاده / آزاده نوبهار
مکان و زمان اجرا : سالن چهارسو / تا پایان اردیبهشت / هر شب ساعت 19:30
این گمانه زنی زمانی شدت مییابد که شاهد انبوهی از شوخیهای کلامی و رفتاری و اروتیک از سوی اغلب کاراکترهای نمایش هستیم و صدای قهقهه مخاطبان – از نوع عام – یک لحظه قطع نمیشود. به گزارش هفت صبح از این منظر، پربیراه نیست اگر بگوییم دژاکام در اجرای « ننه دلاور ... » کاملا از نزدیک شدن به جنبه تراژدی متن پرهیز کرده و چنان در ایجاد فضای کمدی افراط کرده که دیگر نمی توان هرگز به نام « برتولت برشت » روی پوستر و بروشور کار اعتماد کرد و او را در مقام نویسنده اثر به حساب آورد. شاید بتوان این نمایش را بی کم و کاست نوشتهای از دژاکام با همراهی دلارا نوشین – در مقام مترجم – و محمد وفایی در ترجمه و تنظیم برخی ترانهها دانست. جالب آن که کارگردان مدعی است این نمایش، با نسخههای قدیمی موجود تفاوتهای عمده دارد و ایرادهای معنایی و نواقص دراماتیک متن رفع شده اما در این تغییر، گویا با تفکر نویسنده اصلی و خط داستانی به حاشیه رانده شده و کارگردان و گروه بازیگران در یک دعوت عمومی، خنده را جای فکر کردن، گریستن و تاسف خوردن به مخاطب پیشنهاد دادهاند. تماشاگر « ننه دلاور ... » دژاکام، نه از جنگ چیزی در نمایش میبیند و نه از حرص و طمع و منفعت طلبی « آنا فیرلینگ » که با نفرت سودجویانهاش از صلح، فرزندان خود را به کشتن میدهد. بنابراین می توان گفت اجرای این نسخه از نمایشنامه برشت، شاید ضعیفترین اجرایی است که تا امروز در سرزمین ما و چه بسا جهان روی صحنه رفته . برای نمونه اشاره می کنم به اجرای نمایشهای «ننه دلاور و فرزندانش » به کارگردانی افشین زمانی و همچنین «ننه دلاور، بیرون پشت در» که هر دو، با وجود برخورداری از کارگردانهای جوان، اجراهایی ارزشمند و حرفهای از این متن بودند، ولی در اجرای دژاکام، کم ترین نقطه قوتی نمیبینید.
بنابراین یکی از دلایلی که غالب مخاطبان عام با گذشت چند دقیقه از شروع کار، بی خیال سرشت و سرنوشت شخصیت ها میشوند و دل به انبوه موقعیت های کمیک نمایش خوش میکنند تا دست کم محض تفریح و سرگرمی، مدت دو ساعت بیفکر و دغدغه بخندند، همین شلختگی در شیوه روایت است. استفاده از ویدئو پروژکشن هم کمکی به فضاسازی نمایش نمیکند. تنها نقطه قوت اثر را باید موسیقی زنده گروه نوازندگان دانست که فارغ از حس و حال نمایش، به خودی خود شنیدنی و تامل برانگیزند، وگرنه این « ننه دلاور ... »، آن « ننه دلاور و فرزندانش » برشت نیست و بیش تر به برداشتی آزاد و عامه پسند از آن متن جاودانه دوست داشتنی میماند. اما اگر رسالت این مجموعه شاد کردن دل مخاطبان است ( که شاید هست ) به دیدن این نمایش بنشینید، ضرر نکرده اید.
درباره نمایش « ننه دلاور و فرندانش » به کارگردانی امیر دژاکام
نویسنده : برتولت برشت
کارگردان : امیر دژاکام
بایگران : مه لقا باقری / امیر کربلایی زاده / حسین محب اهری / مرتضی رستمی / حمید فلاحی / علی محمد رادمنش / هدیه آزاده / آزاده نوبهار
مکان و زمان اجرا : سالن چهارسو / تا پایان اردیبهشت / هر شب ساعت 19:30